آسمان پر از نفس فصلهای گرم، و ابرها پر از تشنج باران...
به تماشای طبیعت بنشین؛ شادمانه و شاکر، زیرا که انسان زاده شده ای،
مغرور تر ز کوه، پر هیبت تر ز دریا...
جهان به بزرگی همت تو معنا می گردد...
دوست می داری و عشق می ورزی، می شنوی ،می بینی و می گویی وتوان شادمانه و غمگین شدن از آن توست...
کلمات کلیدی :
» نظرباید ای دل !
اندکی بهتر شویم
یا نه
اصلا آدمی دیگر شویم
از همین امروز
هنگام نماز
با خدا
قدری صمیمی تر شویم...
کلمات کلیدی :
» نظر
بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم
افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم
بیا مثل پروانه های غریب نیاز
به مهتاب شب های تنهایی عادت کنیم
کلمات کلیدی :
» نظر
وداع | |
می روم خسته لب و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم، تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از لکه ی عشق زین همه خواهش بی جا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو، ای جلوه امید محال می برم زنده به گورش سازم تا از پس نکند یاد وصال ناله می لرزد، می رقصد اشک آه، بگذار که بگریزم من از تو، ای چشمه ی جوشان گناه شاید آن به که بپرهیزم من بخدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد از شاخم چید شعله آه شدم، صد افسوس که لبم باز بر آن لب نرسید عاقبت بند سفر پایم بست می روم، خنده به لب، خونین دل می روم از دل من دست بدار ای امید عبث بی حاصل |
کلمات کلیدی :
» نظر